آغاز جشنواره تخفیف‌های ویژه ایام ولایت ۱۴۰۴ در ۱۳ فروشگاه منتخب شهرما در مشهد رغبت‌نداشتن سرمایه‌گذاران به سرمایه‌گذاری در صنعت محصولات لبنی | واحد‌های تولید محصولات لبنی خراسان بی‌علاقه به تولید شیر مدارس بسیج تمام ظرفیت‌های شهرداری مشهد در دهه ولایت ۱۴۰۴ | از فضاآرایی تا تقویت حمل‌ونقل عمومی و خدمات ایمنی اجرای اصلاح الگوی کاشت فضای سبز خیابان کوهسنگی در مشهد برنامه پرواز‌های بازگشت زائران حج تمتع خراسان‌‌های رضوی و شمالی به مشهد + جدول زمانی روایتی کوتاه از تاریخ دوچرخه در مشهد به بهانه روز جهانی آن | گشتن با مرکب شیطان در شهر! سرای عزیزاله‌اف، بهشت ارزان‌قیمت‌ها شتاب در تکمیل ایستگاه‌های کلیدی مترو مشهد | قلندرشریف: ایستگاه میدان بسیج در موعد مقرر به بهره‌برداری می‌رسد بهره‌برداری از «ایوان سلام» در پایانه مسافربری مشهد تا شهریور ۱۴۰۴ آرامگاه پیر مشهد | نگاهی به تغییرات مقبره «پیر پالان‌دوز» گلایه برخی ساکنان خیابان قرنی  ۴۱  مشهد از وضعیت نامناسب پارک زیتون تعیین تکلیف ۵۶۰ هکتار از  اراضی بزرگ‌مقیاس مشهد کشف ۱۷ میلیارد ریال شمش و طلای قاچاق در فرودگاه مشهد (شنبه، ۱۷ خرداد ۱۴۰۴) ثبت یک روز آلوده دیگر در کلانشهر مشهد (شنبه، ۱۷ خرداد ۱۴۰۴) تصاویر مردان میدان مین، در مشهد اکران می‌شود تبریک شهردار مشهد مقدس به مناسبت عید سعید قربان (۱۶ خرداد ۱۴۰۴) توضیحات مدیرعامل شرکت قطار شهری مشهد در خصوص بدهی به صندوق توسعه ملی کیفیت هوای کلانشهر مشهد امروز (۱۶ خرداد ۱۴۰۴) در شرایط بسیار ناسالم قرار دارد پرداخت کامل معوقات بیمه تکمیلی کارکنان شهرداری مشهد افزایش ساعات سرویس‌دهی خط ۳ قطار شهری مشهد در روز عرفه (۱۵خرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس

  • کد خبر: ۱۲۹۹۶۷
  • ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۴
سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس
خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد.

من ده ساله بودم که بالاخره خانه حاج آقا خراب شد؛ خانه‌ای بزرگ در محله جوادیه مشهد؛ خانه‌ای که کنارش کارگاه قنادی بود. خانه‌ای که عید‌های بسیاری ما از کوچه‌های باریک و کج وکوج خودمان را به آنجا می‌رساندیم تا سال تازه را به بی بی جان و حاج آقا تبریک بگوییم.

خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد. تصویر مبهمی از آن خانه در ذهنم مانده است. اما می‌دانم که اگر حیاطش را آب پاشی می‌کردی، عطر آن می‌توانست کسالت بعدازظهر را بشکند. بیشتر آدم‌های آن خانه حالا مرده اند.

حاج آقا آلزایمر گرفت، اما تا آخرش با قرآنی که از فرط خواندن شیرازه اش ازهم پاشیده بود، رفیق ماند. آلزایمر او انگار هشداری بود برای تخریب خانه‌های آن محله ها؛ هشداری که هیچ کس فهمش نکرد. بی بی جان سال‌ها بعد از خراب شدن خانه در محله‌ای دیگر چشم هایش را بست و آن سماور و قوری گل قرمز بندخورده بالایش، جایی در گوشه‌ای از انباری سرد شده است.

خانه‌ها خراب می‌شوند. آدم‌ها می‌میرند. شکل محله‌ها عوض می‌شود و آن قدر زمان می‌گذرد که کسی شکل قدیمی شان را به خاطر نمی‌آورد، اما شهر زنده می‌ماند. آدم‌های تازه در محله‌های جدید، شهر را ادامه می‌دهند و کسی نمی‌داند که کجا و کی خاطرات آدم‌ها از شهر تمام خواهد شد.

خانه جوادیه حتی اگر سال ۷۶ در مسیر نوسازی خراب نمی‌شد، امروز حتما خراب شده بود. انگار وقتی محله‌ای تصمیم بگیرد تغییر شکل بدهد، زور زدن برای نگه داشتن شکل قدیمی آن، کاری شبیه نگه داشتن باد در مشت است. این تغییر بالاخره رخ می‌دهد. اگر امروز نباشد، فردا شکل تازه بالاخره خودش را تحمیل می‌کند.

ما شکل‌های قدیمی را در آلبوم‌های عکس نگه می‌داریم. خاطرات را برای بعدی‌ها تعریف می‌کنیم. شهر در روی نقشه عوض شده است. خانه‌های کوتاه تبدیل به چندطبقه‌هایی شده اند که انگار نمی‌شود درونشان خاطره‌ای ساخت. شهر در ذهن آدم‌ها و خاطراتشان به شکل دیگری زنده است، حتی اگر نوسازی شده باشد، حتی اگر دیوار‌های آجری را نما‌های نورانی گرفته باشد.

تغییر شهر خوب است؟ تغییر شهر بد است؟ سوال‌ها بسیارند و پاسخ قلیل و گم. هیچ کس نمی‌داند شکل تازه بعدا چگونه خواهد شد. هیچ کس نمی‌داند شکل قدیمی تا کجا می‎توانست ادامه بدهد.‌
می‌شود یک قوری بندزده را روی چای ساز برقی گذاشت؟ می‌شود با دوچرخه ۲۸ هرکولس از تقاطع غیرهم سطح عبور کرد؟ سوال‌ها بعد از نوسازی شروع شده است یا سوال‌ها بوده اند و بعد نوسازی همه چیز را عوض کرد؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->