شهردار مشهد: آماده‌باش ۶۶۰۰ نیروی شهرداری مشهد در موج جدید سرما| همه زیرساخت‌های شهری در آماده‌باش کامل هستند+ویدئو افتتاح فاز اول کلان پروژه ساماندهی تقاطع غیرهمسطح انقلاب اسلامی مشهد فردا (دوشنبه ۶ اسفند ۱۴۰۳) دست‌انداز سامان دهی دست‌فروش‌های جاده‌ بهشت‌رضا(ع) مشهد آماده‌باش مناطق سیزده‌گانه شهرداری مشهد درپی صدور هشدار نارنجی هواشناسی (۵ اسفند ۱۴۰۳) حادثه واژگونی خودرو ون در محور فریمان به تربت‌جام ۹ مصدوم برجای گذاشت (۵ اسفند ۱۴۰۳) تیمار ۴۰۰ درخت کهنسال در مشهد تقویت خطوط عبوری و مقصد حرم تا ۴۰۰ دستگاه برای ایام نوروز ۱۴۰۴ و شب‌های قدر | سرویس‌دهی رایگان اتوبوس در شب‌های قدر و سال تحویل ثبت یک روز آلوده دیگر در کلانشهر مشهد (۵ اسفند ۱۴۰۳) توزیع رایگان درختان مثمر و غیرمثمر برای شهروندان مشهدی | قائم‌مقام ستاد استقبال از بهار شهرداری مشهد: مبلمان شهری مشهد زیباسازی می‌شود آماده‌سازی ایوان سلام در پایانه مسافربری مشهد برای نوروز ۱۴۰۴ اقدامات معاونت فرهنگی شهرداری مشهد در ایام تشییع پیکر سید حسن نصرالله هوای کلانشهر مشهد امروز آلوده است (۴ اسفند ۱۴۰۳) تقدیر از شهردار مشهدمقدس در همایش بزرگ ورزش استان شهردار مشهد: توسعه زیرساخت‌های ورزشی و حمایت از قهرمانان در دستورکار است + فیلم گرامیداشت ۱۵ هزار شهید خراسان رضوی با اهدای خون به نیابت از آنان خبر رد مصوبه مجلس در خصوص تمدید فعالیت شوراها، صحیح نیست تقدیر رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور از شهرداری مشهد برای پیشبرد اهداف ملی آماده‌سازی ناوگان اتوبوسرانی مشهد برای استقبال از بهار ۱۴۰۴
سرخط خبرها

سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس

  • کد خبر: ۱۲۹۹۶۷
  • ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۴
سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس
خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد.

من ده ساله بودم که بالاخره خانه حاج آقا خراب شد؛ خانه‌ای بزرگ در محله جوادیه مشهد؛ خانه‌ای که کنارش کارگاه قنادی بود. خانه‌ای که عید‌های بسیاری ما از کوچه‌های باریک و کج وکوج خودمان را به آنجا می‌رساندیم تا سال تازه را به بی بی جان و حاج آقا تبریک بگوییم.

خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد. تصویر مبهمی از آن خانه در ذهنم مانده است. اما می‌دانم که اگر حیاطش را آب پاشی می‌کردی، عطر آن می‌توانست کسالت بعدازظهر را بشکند. بیشتر آدم‌های آن خانه حالا مرده اند.

حاج آقا آلزایمر گرفت، اما تا آخرش با قرآنی که از فرط خواندن شیرازه اش ازهم پاشیده بود، رفیق ماند. آلزایمر او انگار هشداری بود برای تخریب خانه‌های آن محله ها؛ هشداری که هیچ کس فهمش نکرد. بی بی جان سال‌ها بعد از خراب شدن خانه در محله‌ای دیگر چشم هایش را بست و آن سماور و قوری گل قرمز بندخورده بالایش، جایی در گوشه‌ای از انباری سرد شده است.

خانه‌ها خراب می‌شوند. آدم‌ها می‌میرند. شکل محله‌ها عوض می‌شود و آن قدر زمان می‌گذرد که کسی شکل قدیمی شان را به خاطر نمی‌آورد، اما شهر زنده می‌ماند. آدم‌های تازه در محله‌های جدید، شهر را ادامه می‌دهند و کسی نمی‌داند که کجا و کی خاطرات آدم‌ها از شهر تمام خواهد شد.

خانه جوادیه حتی اگر سال ۷۶ در مسیر نوسازی خراب نمی‌شد، امروز حتما خراب شده بود. انگار وقتی محله‌ای تصمیم بگیرد تغییر شکل بدهد، زور زدن برای نگه داشتن شکل قدیمی آن، کاری شبیه نگه داشتن باد در مشت است. این تغییر بالاخره رخ می‌دهد. اگر امروز نباشد، فردا شکل تازه بالاخره خودش را تحمیل می‌کند.

ما شکل‌های قدیمی را در آلبوم‌های عکس نگه می‌داریم. خاطرات را برای بعدی‌ها تعریف می‌کنیم. شهر در روی نقشه عوض شده است. خانه‌های کوتاه تبدیل به چندطبقه‌هایی شده اند که انگار نمی‌شود درونشان خاطره‌ای ساخت. شهر در ذهن آدم‌ها و خاطراتشان به شکل دیگری زنده است، حتی اگر نوسازی شده باشد، حتی اگر دیوار‌های آجری را نما‌های نورانی گرفته باشد.

تغییر شهر خوب است؟ تغییر شهر بد است؟ سوال‌ها بسیارند و پاسخ قلیل و گم. هیچ کس نمی‌داند شکل تازه بعدا چگونه خواهد شد. هیچ کس نمی‌داند شکل قدیمی تا کجا می‎توانست ادامه بدهد.‌
می‌شود یک قوری بندزده را روی چای ساز برقی گذاشت؟ می‌شود با دوچرخه ۲۸ هرکولس از تقاطع غیرهم سطح عبور کرد؟ سوال‌ها بعد از نوسازی شروع شده است یا سوال‌ها بوده اند و بعد نوسازی همه چیز را عوض کرد؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->